دانلود رمان عاشقانه , انتقامی , ایرانی , طنز استاد خاص من اثری بینظیر از محیا داوودی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
درباره دانشجویی به نام یلدا است که میخواهد از استادش انتقام بگیرد و به همین دلیل پیشنهاد ازدواجش را قبول میکند اما غافل از اینکه شرایط جور دیگری پیش می رود که …
دانلود رمان دلدار بی دل اثر فائزه سعیدی بدون سانسور
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی دلدار بی دل اثری بینظیر از فائزه سعیدی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : دلدار بی دل
تعداد صفحه : ۲۰۹۸
نویسنده : فائزه سعیدی
ژانر : عاشقانه , ایرانی
دانلود رمان دلدار بی دل رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
دلدار بی دل خلاصه رمان
درباره رابطه یک دختر و پسره که پسر از رابطه خسته میشه و دیگه نمیخواد ادامه بده و شروع میکنه به تحقیر کردن دختر , از قضا روزگار ورق رو برمیگردونه و جوری میشه که دختر …
گوشه ای از رمان دلدار بی دل
اره ارواح اون عمه هات خلاصه از من گفتن بود. نه ننه ی تو اینو تحمل میکنه نه فرهاد میدونی که برات کیس هم زیر سر داره دیگه خود دانی پوزخند زنان نگاهی به در آشپزخانه انداخت و گفت: گذشت اون موقع که ناف دختر عمو پسر عمو رو تو بچگی هم میبریدن رزا اصلا ایده آل من نیست و ضمناً رو از هرکسی انتظار داشتم جز شما خاله سوگل با نگاهی غمگین براندازش کردم مرجان اهل مدارا نبود از همین حالا می توانستم…
شهریار را توی لباسی دامادی با رزا ببینم و این وسط من نمیخواستم یکی یک دانه ی مریم و فرهاد آسیب ببیند. آهی کشیدم چه میدانست شهریار از دل شره شره شده ی من چه میدانست که دنیا آنقدر بی رحم است که محال است عشاق را به حال خودشان واگذارد با لحنی نرم و نصیحت آلود گفتم: شهریار عشق شوخی بردار نیست، عشق اسباب بازی نیست که به مدت بازیچه اش کنی و بعد بگی خسته شدم و دلمو زد اگه به حرفی زدی باید تا تهش بمونی یادته دیگه نه؟
سر تکان داد که لبخند تلخی زدم خوبه که یادته؛ درس بگیر ازش از کنارش که گذشتم زنگ در به صدا در آمد. نگاهم چرخید و روی شهریار ماند از لاکی که داشت داخلش فرو می رفت به سرعت بیرون آمد و بی توجه به نگاه خیره ام به سمت آیفون رفت کلید را زد و با بی تفاوتی اطلاع داد خاله مریم اینان… لحنش با آن پیام های سراسر احساسی که برای ساغر می فرستاد زمین تا آسمان متفاوت بود. پس بیراه نبود که مرجان حواس جمع تا به حال بویی نبرده بود…
دانلود رمان ارباب زاده از الهام فعله گری بصورت pdf
دانلود رمان #عاشقانه #اربابي ارباب زاده اثری بینظیر از الهام فعله گری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : ارباب زاده
تعداد صفحه : 954
نویسنده : الهام فعله گری
ژانر : #عاشقانه #اربابي
دانلود رمان ثمر و شاهین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ارباب زاده خلاصه رمان
صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت:مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله ارباب؟ – همه چیز مرتبه؟ بچه ها هستن؟ بله آقا، همه پائین منتظر شما هستن. خواهش میکنم نگران نباشید…
دانلود رمان عاشقانه , اربابی , ایرانی شهر بی یار اثری بینظیر از سحر مرادی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : شهر بی یار
تعداد صفحه : ۴۴۲۳
نویسنده : سحر مرادی
ژانر : عاشقانه , اربابی , ایرانی
دانلود رمان شهر بی یار اثر سحر مرادی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
شهر بی یار خلاصه رمان
رمان درباره پسری جذاب ولی عبوس و جدی که مدیر هتل های بین الملیی هستش هست که بر اثر حادثه ای اتفاقی فیلم مهمونی خصوصی که داشته می افته دست یکی از خدمت کارای هتل که …
دانلود رمان عاشقانه , انتقامی , ایرانی بهار رسوایی اثری بینظیر از حدیث ورمرز رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
بوکسوری قوی و حرفه ای به نام عمران که برای درگیری و نابود کردن بهزاد وارد رابطه با خواهر او میشود که مجبور به ازدواج با او میشود در حالی که واقعا خواسته دیگری داشته.حالا کینه بین عمران و بهزاد تشدید میشود و این کینه آتشش به …
گوشه ای از رمان بهار رسوایی
پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید
شماره پشتیبانی : 09170366695
دانلود رمان دکتر استنتون از تی ال سوان بصورت رایگان
دانلود رمان عاشقانه ، بزرگسال ، اجتماعی ، خارجی دکتر استنتون اثری بینظیر از تی ال سوان رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
شاید شاد بودن یه هدیه باشه پس کمرون استنتون بابانوئل منه چون همیشه برام شادی میاره ، یادم نمیاد کی دقیق دقیق عاشقش شدم ولی همینو میدونم که هیچکیو بیشترش دوست ندارم ، با هر نگاهش به خودم با هر دقیقه ای که پیشش میگذشت ، قلبم رو بیشتر تسخیر میکرد.شنیدید میگن همه انسان ها برابر آفریده شدن؟ خب من فکر میکنم دروغه ، چون هدیه ای که خدا به من داده یعنی شوهرم باعث شده که من از منجلاب لاس وگاس و مردای دیگه خلاص بش.ازدواجمون ساختگی بود ولی اون جدی گرفتش . با جذابیت فرانسویش با من حرف میزد و منم با دروغگویی المانیم جوابشو میدادم.هر خنده اش باعث میشد بیشتر بهش معتاد بشم . . .
گوشه ای از رمان دکتر استنتون
پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان عاشقانه , اجباری , اربابی , ایرانی , بزرگسال ردلاین اثری بینظیر از هانی زند رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
دانلود رمان ردلاین از هانی زند بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
ردلاین خلاصه رمان
درباره مردی به نام محتشم است که صاحب بزرگترین پوشاک بانوان دردنیا است . روزی دختری برای کار به شرکت او میاید و از آنجا که مردی خوشگذرون است دختر رو به اجبار وادار به …
گوشه ای از رمان ردلاین
با قلبی که درون گوش و دهانم ضربان گرفته است سرم را فوراً پایین میکشم و با استرس به جاویدی نگاه میکنم که کنارم روی زمین جا میگیرد و با حرکت سر احتمالاً اشاره میکند که نباید نگران باشم … اما همهجا بیش از اندازه تاریک است و من چشمهایش را نمیبینم و نگران میشوم … جاوید!اینجا … رجب تشر میزند: هیس!! به جای جواب دستم را میفشارد … هیچی نگو!! تحمل کن … دلم میخواهد از شدت دلشوره بلند بلند گریه کنم … رجب دو سه قدم فاصله را پر میکند و به سمت ما برمیگردد … بلافاصله روی زمین می نشیند و سرش را جلو میکشد … لونه زنبوره لاکردار …
اصلاً معلوم نیست چه خبره یه لشکر آدم اینجاست … جاوید شبیه خودش با پچ پچ جواب میدهد و من لال مانده تنها تماشا میکنم … میشه رد شد یا نه … واسه من قصه نگو … شدنش میشه … اما از سوراخ سنبههای اینجا نه … کیپ تا کیپ مأمور مرزبانی … ریسکش بالاست … نمی ارزه … حکم تیر دارن، ببیننتون آبکشتون میکننخب باید چه کنیم؟ … امون بده یهکم فکر کنم … امون ندارم، رجب! وقتم ندارم … من باید امشب برم … رابطم یه کم اون ورتر از مرز منتظرمه … اصلاً من هیچی، این دختر نمی تونه آواره بمونه تو این خرابشده … این، من نیستم که پوستش کلفت باشه!
رجب با دست نقطهٔ معلومی را نشان میدهد … یه کم بالاتر یه راه هست که می شه ازش رفتبازوهایم را در آغوش میگیرم… سرمای هوا به جانم نیش میزند … پاییز به نیمه رسیده است و امشب از تمام شبهای دیگر سردتر به نظر میرسد … جاوید نیم نگاهی به تن مچالهام میاندازد و رو به رجب ادامه میدهد: خب، معطل چی هستی؟ ببرمون اونجا … ببر سمت هر سوراخی که بشه ازش رد شد … راه آسونی نیست!یه کم بالا پایین داره … خطریه … جاوید ساک دستی کوچک را از مقابل پایش بر می دارد و در یک حرکت زیپش را باز میکند … رجب بلافاصله آن هیس معروفش را تکرار میکند …
سر و صدا نکن، مرد حسابی … دو قدم اون ورتر اسلحه به دست دارن رژه می رن … بی جواب پیش چشمان حیرت زدهام یک ژاکت سبک از درون ساک بیرون میکشد و روی پاهایم میاندازد و تنها دستوری لب میزند تنت کن! بعد مدارک موجود در ساک را در جیب لباسش میگذارد و ساک را کناری میاندازد … گوشت با منه، جاویدخان؟ … گوشم و کار نداشته باش … پا شو بیفت جلو … از بلاتکلیفی متنفرم … راهش خطریه … تو تاریکی و سرما شر می شه واسه تون … جاوید به جای جواب دوباره به سمت من وارفته میچرخد و این بار با حرصی آشکار ژاکت را از روی پاهایم برمیدارد و روی شانهام می اندازد و آستینش را مقابلم میگیرد … بپوش گفتم!
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی ققنوس من اثری بینظیر از لیلا حمید رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : ققنوس من
تعداد صفحه : در حال پارت گذاری
نویسنده : لیلا حمید
ژانر : عاشقانه , ایرانی
دانلود رمان ققنوس من از لیلا حمید بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
ققنوس من خلاصه رمان
فاقد خلاصه
گوشه ای از رمان ققنوس من
به درختچههای وسط اتوبان که با سرعت از جلوی چشمم رد میشدند مینگریستم. سنگینی نگاه آقاداریوش را از آینهی وسط ماشین احساس کردم. ندیده میدانستم گره کوری بین ابروانش انداخته و آنها را تابهتا کرده است. خط عمود بین دو ابرویش یادگار اخمهای همیشگیاش بود. حیف از پریوش با آن چهرهی زیبا برای این پیرکی بیریخت اخمو! قدیمیها راست گفتهاند “سیب سرخ مال دست چلاقه!”
یکی از سرگرمیها و فانتزیهای دوره نوجوانیام تصور رابطه عاطفی افراد بود. رابطه عاطفی در حد کلام و بوسه و نوازش، نه بیشتر! هیچ وقت نتوانستم آقاداریوش را در چنین موقعیتی تصور کنم. احتمالا به جای طلب بوسه، پشت دستش را جلوی پریوش میگرفت تا همسرش بر آن بوسه بزند! به او نمیآمد قربانصدقه زنی، حتی همسرش برود. احتمالا میگفته “خانم، افتخار میدم امشب در رکاب ما باشید!” اگر کسی میتواند “فیدل کاسترو” را در حال معاشقه و ناز دانلودن تصور کند، آقاداریوش را هم میتواند در آن موقعیت متصور شود.
صدای خانومی حواسم را از تجزیه و تحلیل کیفیت معاشقه پریوش و آقاداریوش پرت کرد. مخاطبش من بودم. همان حرفهایی که در طول سه چهار روز گذشته چندین بار گفته بود را داشت مجدد بیان میکرد:
_رخسارهجان… دیگه نگم بهت… حواست رو جمع کن. الان مملکت بهم ریخته. همه جا شلوغ شده… شور جوونی نگیردت پاشی بری تو خیابون! یه وقت نری بالكن از درگیریا فیلم بگیری بفرستی واسه شبکههای اونور! نری اینترنت سرچ کنی که چه خبره! هر خبری هست، ربطی به ما نداره. دوستات هم اگه زنگ زدن بهت، شیرت کردن که بریم تظاهرات چی میگی؟
تبسمی کردم و برای صدمین بار گفتم:
_میگم منی که نرفتم رأی بدم ربطی بهم نداره کی رئیسجمهور شده که الان سنگ کسی رو به سینه بزنم و بخوام رأیم رو پس بگیرم… خیالتون راحت خانومی. الان سرعت اینترنت رو در حد لاکپشت پایین آوردن. فیسبوک هم که فیلتره…
خانومی چپچپ نگاهم کرد:
_تو هم که فیلتر رو دور نمیزنی!
چشم در چشمخانه چرخاندم و گفتم:
_به جان خودم، این دو تا که سهله، قشونکشی بین مالکاشتر و عمروعاص هم باشه، من فقط تماشاچیام. نمیرم تو گود. خیالتون راحت.
خانومی همچنان نگران بود؛ تعارف کرد:
_میخوای نرم و پیشت بمونم؟ دلنگرانتم!
تعارف شاهعبدالعظیمی که شاخ و دم ندارد. ساعتی دیگر هواپیمایش پرواز میکرد و ما در مسیر فرودگاه بودیم.
گفتم:
_سفرتون خوش و بیخطر. انشاالله بهتون خوش بگذره!
خانومی نگاهش را از من به آقاداریوش داد:
_دیگه سفارش نکنم بهت… جون تو و جون رخساره… باز الهی شکر عقلشون رسید دانشگاهها رو قبل از انتخابات تعطیل کنن… حواست به این دختر من باشه. نذاری پاشه بره بیرونا! من هنوز داغ حسینم برام تازهست. طاقت یه داغ دیگه رو ندارم.
دانلود رمان هتل شیراز اثر پریسا شکور (طوفان خاموش) pdf
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی هتل شیراز اثری بینظیر از پریسا شکور (طوفان خاموش) رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : هتل شیراز
تعداد صفحه : ۲۲۱۱
نویسنده : پریسا شکور (طوفان خاموش)
ژانر : عاشقانه , ایرانی
دانلود رمان هتل شیراز از پریسا شکور (طوفان خاموش) نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
هتل شیراز خلاصه رمان
درباره الین و پویان دختر و پسری که با تمام خلق و خو های خواص وارد ماجراهایی میشن که …
گوشه ای از رمان هتل شیراز
سیگارم رو گذاشتم گوشهی لبم. یه دستم به فرمون ماشین بود و با دست آزادم فندک زرکوبم رو روشن کردم و سیگارمو آتیش زدم. شیشههای ماشین رو بالا دادم و صدای سیستم رو تا آخر بردم. سرعتم هرلحظه بیشتر میشد. پک محکمی به سیگارم زدم و به سرعت از بین ماشینهایی که جلوم بودن لایی کشیدم. گور بابای تمام رانندههایی که با داد و فریاد فحش میدادن! صدای موزیک به قدری توی فضای بستهی ماشین پیچیده بود که فقط باز و بسته شدن دهنشون رو میدیدم و بی اهمیت به فحشهایی که احتمالا پشت حرکت دهنشون که برای من مسکوت بود، زده میشد با سرعت بیشتری از بینشون گذشتم.
احساس خفگی میکردم. با یه حرکت سریع شالم رو از سرم برداشتم و پرت کردم روی صندلی جلو. موهام بلند نبود تا با برداشتن شالم بریزه روی شونههام، کوتاهترین حد ممکن! در همون حالت گوشیم رو چک کردم، ساعت از چهار صبح گذشته بود و من هیچ مسیج يا میس کالی نداشتم. چرا گوشیم زنگ نمیخوره؟ چرا پاپا تهدیدم نمیکنه که باید هرچه زودتر برگردم خونه؟ پوزخندی زدم و پک بعدی رو محکمتر زدم…دودش توی ماشین پیچید و فضای مهآلودی جلوی دیدم رو تار کرد.
با صدای بغض دارم با آهنگ همخوانی کردم….“آغوشتو آرامشمه.. هرچی پیشم باشه کمه.. من به تو گیرم.. مرگ برای همه، اما.. سراغ ازتو اگر.. قبل تو میرم”….تصمیمم قطعی بود. دیگه نمیخوام و نمیتونم که ادامه بدم،پس تمومش میکنم! قطره اشک سرکشم رو با پشت دستم پاک کردم. شیشه ماشین رو پایین کشیدم باد سردی به صورتم خورد. تهسیگارم رو بیرون انداختم و شیشه رو بالا کشیدم. این زندگی دیگه به درد من نمیخوره.
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان عاشقانه هفت خبیث اثری بینظیر از بهاره حسنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : هفت خبیث
تعداد صفحه : 1153
نویسنده : بهاره حسنی
ژانر : عاشقانه
دانلود رمان هفت خبیث از بهاره حسنی بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
هفت خبیث خلاصه رمان
دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیامهای ترسناکی دریافت میکنه.. از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش.. دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جزء البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که …….
گوشه ای از رمان هفت خبیث
از شرکتی که کارهای حسابداریشان را انجام میدادم بیرون آمدم ماشین را بیرون پارک کرده بودم و حالا برایم پیامک جريمه توقف ممنوع آمده بود. حاضر به پرداخت جریمه بودم ولی حاضر نبودم که ماشین را در پارکینگ پارک کنم هیچ پارکینگی پشت فرمان نشستم و سریع درها را قفل کردم.
گرچه خیابان به شدت شلوغ بودو افتاب هم وسط اسمان بود اما من دیگر ریسک نمیکردم میتوانستید مرا آدم ترسو یا مودبانه ریسک گریز بنامید من همه را میپذیرفتم ولی خیال تغییر نداشتم. دو تماس از دست رفته از البرز داشتم با تعجب به ساعتم نگاه کردم. دیس کانکت شده بود و چون گوشی هم روی سایلنت بود نفهمیده بودم معمولا گوشی را در زمان کار روی سایلنت میگذاشتم و از طریق ساعت الارمها و تماسها را دریافت میکردم.
با البرز تماس گرفتم با زنگ اول گوشی را برداشت: هی پرنده. نیشخند زدم: کیانمهر اونجا نیست؟ پوف خنده داری کرد و کمی اهسته گفت: تو خیال ازدواج نداری چرا مغزت برمیگرده به تنظیمات کارخانه بیشتر خندیدم. -همه که مثل شما باهوش نیستن تصدقت خندید. -کجایی؟ همین الان از شرکت اومدم بیرون به پیامک جریمه هم برام اومده اصلا اعصاب ندارم. یه لحظه گوشی… بعد صدای زمزمه مردی آمد که چیزی به او میگفت با خنده گفتم: کیانمهره؟ …
دانلود رمان عاشقانه، اجتماعی روی خوش زندگی اثری بینظیر از صدای بی صدا رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : روی خوش زندگی
تعداد صفحه : 4106
نویسنده : صدای بی صدا
ژانر : عاشقانه، اجتماعی
دانلود رمان روی خوش زندگی اثر صدای بی صدا به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
روی خوش زندگی خلاصه رمان
دوغ رو بده من.دست دراز کردم و پارچ را به سمتش گرفتم، توی لیوانش ریخت و یک سره سر کشید. بالاخره چیکار میکنی؟ هیچی. یعنی چی هیچی؟ یعنی همین هیچی، کی میری دانشگاه؟ یساعت دیگه. بلند شدم به اتاقش رفتم، کتابهایش پخش زمین بود، همه را روی میزش مرتب چیدم، تختش را مرتب کردم، لباسهایش را آویزان کردم، چشمم به پاکت سیگارش افتاد که مثلا قایم کرده بود. نفس عمیقی کشیدم، شاید هرکسی بود برمیداشت و نصیحتش هم میکرد اما من را چه به نصیحت.
گوشه ای از رمان روی خوش زندگی
طلاق و طلاق گرفتن آسون نیست، حالا که تصمیمش رو گرفتی باید بتونی پاش وایستی، زن مطلقه بودن فکر میکنی راحته؟ من هر دیقه نمیتونم بالا سرت باشم، خودت باید یاد بگیری نگاه، انتخاب خودته… پدر من، داشت یادم میداد تا رهایم کند، تا آن نیمچه پدری که در حقم داشت را هم دریغ کند. نمیخواستم بیشتر از این در ماشینش بمانم، نگاهی به اطراف کردم، یک فروشگاه بزرگ دیدم، به بهانه ی دانلود گفتم نگه دارد پیاده شوم. بمونه بعدا با آرمان میای، کار دارم نمیتونم واستم.
زنگ میزنم بیاد دنبالم، واجبه دانلود هام. همین… به همین راحتی پیاده ام کرد، حتی نگفت پول لازم دارم یا نه، حتی نگفت نگران نباشم بابت خرج و مخارجم… هیچ! آرمان بیچاره، آرمان نازنینم مطمعنا از حرف های بابا ناراحت بود، با او تماس نگرفتم، کل دانلودم یک بسته چای بود، باقی مسیر را میتوانستم پیاده بروم. سرکوچه که رسیدم ماشین مهدی را دم در دیدم. چه میخواست؟! دوسال تمام برای این زندگی یک قدم برنداشت، حالا از جان من چه میخواست؟!
کیسه ی بوکسش باشم برای کتک ها و توهم های مصرفش! آخ چه سخت بود مرد زندگی ات مرد نباشد و بدتر از آن گرفتار چنین چیزی باشد، اعتیاد! به دیوار تکیه دادم و منتظر ماندم برود، شاید داخل ماشین خوابش برده بود، بعید نبود، هیچ چیز از او بعید نبود. گوشی را برداشتم و با خانه تماس گرفتم، امیدوار بودم آرمان نباشد فقط میخواستم به خانم جان بگویم در را باز کند سریع بدوم داخل، نه اینکه از او بترسم، نمیخواستم روبه رو شوم. اما آرمان جواب داد.
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , طنز , همخونه ای مهمان زندگی اثری بینظیر از فرشته ملک زاده رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : مهمان زندگی
تعداد صفحه : ۲۲۰۳
نویسنده : فرشته ملک زاده
ژانر : عاشقانه , ایرانی , طنز , همخونه ای
دانلود رمان چشمان سرد به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مهمان زندگی خلاصه رمان
درباره دختری مهربان ، جذاب ، با غرور و لجباز به نام سایه است که خانواده اش به دلیل تصمیم اشتباه و ناخواسته در گذشته آینده او را تحت تاثیر قرار میدهند.
گوشه ای از رمان مهمان زندگی
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان ۱۰۲۳ حصار تنهایی من اثری بینظیر از پری بانو رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : حصار تنهایی من
تعداد صفحه : عاشقانه , ایرانی , پلیسی
نویسنده : پری بانو
ژانر : ۱۰۲۳
دانلود رمان آیسل و کیان pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
حصار تنهایی من خلاصه رمان
درباره دختری به نام آیناز که نه پولداره و نه قیافه ی خیلی خوبی داره , دختری با قیافه ی معمولی که پدرش برای پاس کردن بدهیش به طلبکاراش اون رو معامله میکنه و …
گوشه ای از رمان حصار تنهایی من
مامانم شونه هامو تکون داد و صدام ميزد:آني…آني…-هووم..-هووم چيه ؟پاشو ببينم …مگه نميخواي بري خياطي ؟ با شنيدن اسم خياطي چشمامو باز کردم وسيخ نشستم و گفتم: ساعت چنده؟-هشت ونيم ..
-واي مامان چرا بيدارم نکردي ؟بلند شدم و از اتاق اومدم بيرون مامانم پشت سرم اومد و گفت:خودمم تازه بيدار شدم تا تو دست و صورتتو بشوري صبحونه رو حاضر ميکنم
دستشوي رفتن و دست و صورت شستنم شيش دقيقه طول کشيد سريع به اتاقم رفتم و دستي به موهاي فرفريم کشيدم و با يه کش مو بالا بستمش کمد لباسيمو باز کردم هر چي دم دستم بود پوشيدم به ساعت نگاه کردم هشت و چهل دقيقه بود يعني تا نه ميرسيدم ؟ عمرا اگه برسم …کيفمو برداشتم از اتاقم اومدم بيرون مامانم با يه لقمه به دست از اشپزخونه اومد بيرون وگفت:بگير اين لقمه رو تو راه بخور دل ضعفه نگيريلقمه رو از دستش گرفتم به سمت در حياط ميدويدم که مامانم صدام زد:با دمپايي کجاداري ميري؟ به پام نگاه کردم ديدم به جاي کفش دمپايي پامه لقمه رو چپوندم تو دهنم با دهن پر و اعصبانيت گفتم: امروز حتما نسترن حکم اخراجمو ميزاره کف دستم مامانم خنديد و گفت: اون اگه ميخواست اخراجت کنه تا الان کرده بود کفشامو پوشيدم و خودمو با دو به ايستگاه اتوبوس رسوندم چند دقيقه اي منتظر موندم …به ساعتم نگاه کردم هشت و چهل و هفت دقيقه بود ديگه بيشتر از اين نميتونستم منتظر بمونم چند قدمي از ايستگاه فاصله گرفتم …
دستمو براي چند تا ماشين بلند کردم که با سرعت نوراز کنارم رد ميشدن اعصابم داشت خورد ميشد بايد به نسترن زنگ ميزدم که دير ميام وگرنه تا خود صبح بايد به بازجوياش جواب ميدادم گوشيو از کيفم برداشتم مشغول گرفتن شماره نسترن بودم که يه پرايد جلو پام ترمز کرد … گوشمو گذاشتم تو جيب مانتوم سرمو خم کردم ديدم يه پسر جوني با قيافه زمختي …که ته ريشش ديگه درحد ريش بود..عينک افتابيشو گذاشته بود بالاي سرش يه ادامس هم تو دهنش بود که مَلچ و ملوچ ميکرد دندوناي زردش به زيباي به نمايش گذاشته بود …صداي اهنگش اونقدر بلند بود که هر که هرکري رو شنوا ميکرد…
همين جور که نگاش ميکردم گفت: -؟کجا ميريد خوشکل برسونمتکمرمو راست کردم خاک تو سر خوشکل نديدت بکنن.. خدا قربون رحمتت برم اين کي بود اول صبحي به ما دادي نميدونستم سوار بشم يا نه… هميشه مامانم ميگفت به غير از تاکسي سوار ماشين ديگه اي نشو منم که تا الان حرفشو گوش کردم يه امروزو بي خيال حرف مامان مي شم يه نفسي کشيدم توکل برخدا کردم و سوار شدم … خدايا خودمو دست تو سپردم ا ز قديم هم گفتن لنگه کفشي در بيابان نعمت است ولي اين براي من غضبه …
به محض اينکه سوار شدم انچنان پاشو گذاشت رو پدال گاز که عين فنر جام عقب و جلو شدم … يه اهنگ خارجي گذاشت بود وخودشم باش ميرقصيد خداييش اگه يه کلمه شو بدونست … گوشام درحال انفجار بود صداش زدم :اقا… فقط گردنشو تکون ميداد بلندتر صدا زدم :اقـــا … با دستاش ميزد به فرمونو و گردنشو ميچرخوند اين دفعه ديگه صدام درحد جيغ بود : اقا صداشو کم کرد و از تو ايينه گفت:جانم منو صدا زديد . . .
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان ازدواج اجباری ،عاشقانه سفید برفی اثری بینظیر از شاداب حسنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : سفید برفی
تعداد صفحه : 382
نویسنده : شاداب حسنی
ژانر : ازدواج اجباری ،عاشقانه
دانلود رمان سفید برفی اثر شاداب حسنی بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
سفید برفی خلاصه رمان
دختری به اسم گلیا نه زشت و نه زیبا تو این دنیا زندگی میکنه .با مشکلات دست و پنجه نرم کرده ولی هنوز یکی دیگه از مشکلاتش مونده .توهان راد پسری با تیپ و قیافه ی نبستا خوب یه دفعه از راه میرسه .یا خدا این دیگه چه غولیه…پایانشم خوشه کسایی که از رمان همخونه ای خوششون میاد بخونن…
گوشه ای از رمان سفید برفی
سرم رو بالا آوردم و به گذشته ام فکر کردم، به گذشته ای که توش هیچ نقطه ی روشنی پیدا نمی شد. سه سالم بود که مامانم مرد. از دست کارهای بابام سکته کرد. بابام یه معتاد الکلی بود که هیچی جز عشق و حال براش مهم نبود. بیچاره مامانم چهارده سالش که بود به زور می شینه پای سفره ی عقد و یه سال بعد از ازدواجش هم خشایار به دنیا میاد. هفت سال بعد از خشایار هم نوبت منه. وقتی مامان رفت، پدرم گم و گور شد. هیچ وقت نفهمیدم چه بلایی سرش اومد. بعد از مرگ مامان، خشایار همه کسم و مثل کوه پشت سرم بود. هم برام مادر بود و هم پدر. وقتی بابا ناپدید شد، خشایار شروع کرد به کار کردن.
روزها کار می کرد و شب ها درس می خوند. بهش التماس می کردم که خودش رو خسته نکنه، اما همیشه در جواب خواهش من می گفت که الهی من فدات بشم خواهر کوچولو، تو تاج سرمی و روی تخم چشمم جا داری. برای تو کار نکنم، برای کی بکنم؟ نرگس، زن داداشم بود. دختر خیلی خوب و مهربونی بود؛ ولی هر چی نباشه من اون جا یک مزاحم بودم. اون جا خونه ی خشایار بود و مسلما نرگس دلش می خواست توی اون خونه تک و تنها خانمی کنه. یه شب که برای آب خوردن از اتاقم اومده بودم بیرون، صدای نرگس رو شنیدم که به خشایار می گفت گلیا تا کی می خواد این جا بمونه؟ نکنه می خواد تا ابد ور دل ما بشینه؟ آروم برگشتم توی اتاقم و مثل وقتی که بچه بودم، بدون این که صدایی تولید کنم شروع به گریه کردم.
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی تبعیدی تقدیرم اثری بینظیر از فاطمه احمدی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : تبعیدی تقدیرم
تعداد صفحه : 1041
نویسنده : فاطمه احمدی
ژانر : عاشقانه , ایرانی
دانلود رمان تبعیدی تقدیرم به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
تبعیدی تقدیرم خلاصه رمان
آخر این قصه ی تکراری و پر اندوهم، این گونه پایان یافت؛ میان غربت و غریبی در تمام دنیا و در بین تمام مردم، اسیر شده در آشیانی که توسط طوفان فرو ریخت، چون پرنده ای که بال هایش را شکسته اند و در قفس مانده، زندگی برایم چون کابوسی گذشت… کابوسی که حتی در بیداری هم رهایم نمی کرد و همراهم بود. انگار که در این دنیا تبعید شده ام؛ تبعید شده به این غم ها و دردهایی که پایانی ندارد، ماندن درون یک هاله ای از ابهام، دلگیر از سرنوشت…
گوشه ای از رمان تبعیدی تقدیرم
با لبخند صفحات کتابم را ورق می زدم. دستی روی کاغذ و نوشته ها کشیدم. لمس صفحات کتاب خودت، آن هم با زحمت و تلاش چند ساله وقتی نتیجه می دهد، زیادی لذت بخش است . بعد از چندین سال توانسته بودم کتاب شعر و دلنوشته هایم را توسط یکی از نشرهای خوب و معتبر به چاپ برسانم و هر وقت کتاب را دستم می گرفتم، حس لذت بخشی به من دست می داد.
مشغول خواندن یکی از شعرهایم بودم که با شنیدن زنگ گوشی ام کتاب را کنار گذاشتم و گوشی را برداشتم و تماس را متصل کردم . – جانم؟ سلام. -سلام. خواب که نبودی؟ در حالی که نگاهم به صفحات کاهی کتابم و یکی از شعرهایم هم که خیلی دوستش داشتم، بود، پاسخ دادم: نه . – خواستم قرار فردا رو بهت یادآوری کرده باشم . – خودم یادم بود . می توانستم قیافه اش را تصور کنم…
دانلود رمان طنز و عاشقانه آغوش اجباری اثری بینظیر از نگار قادری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : آغوش اجباری
تعداد صفحه : 284
نویسنده : نگار قادری
ژانر : طنز و عاشقانه
دانلود رمان call me daddy به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آغوش اجباری خلاصه رمان
در این رمان خبری از دختر مزدا تری سوار نیست خبری ازغرور سرکش نیست خبری از پسر هرکولیه قصه نیست خبری از پول و ثروت نیست خبری از دختر شیرازی مغرور نیست خبری از دختر تخسه تک دانشگا نیست خبری از دانشگاه و اذادی نیست اینجا دختری اروم دختری که رو حرف پدرش حرف نمیزنه دختری که مقید به رفتار خانوادس دختری که عاشق شد دختری که به عشقش نرسید دختری که مجبور به تحمل اغوش اجباری شد دختری که تونست با تلاش خودش زندگیشو بسازه تونست راه زندگیشو پیدا کنه تونست سربلند از امتحان الهی بیرون بیاد دختری که تو هر شرایط خدارو از یاد نبردو هربار ذکر خدارو بر لب داشت یه رمان از رو یه زندگی واقعی نوشته شده.
دانلود رمان تو هنوز اینجایی از مهسا نجف زاده بدون سانسور
دانلود رمان عاشقانه , اربابی , انتقامی , ایرانی تو هنوز اینجایی اثری بینظیر از مهسا نجف زاده رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
درباره دختری که برای نجات پدرش به ازدواج با پسری که دوسش نداره تن میده و …
گوشه ای از رمان تو هنوز اینجایی
قماری از سر اجبار، قمار زندگی، دختری که برای نجات زندگی پدرش تن به ازدواج با پسری که هیچ حسی بهش نداره میده.
دو اسکناس کثیف و مچاله شده را از دست راننده گرفتم، صاف ایستادم، ثریا خانم قبل از همه پیاده شد. خوش پوش تر از همیشه به نظر می رسید، مانتو و شلوار ست سیاه رنگ و روسری ساتن طلایی بر سر داشت. جلو رفتم و بعد از سلام، گونه اش را بوسیدم. بوی عطر شیرین همیشگی اش را می داد…
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان عاشقانه , ایرانی ویکار اثری بینظیر از شادی موسوی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : ویکار
تعداد صفحه : ۳۷۷۵
نویسنده : شادی موسوی
ژانر : عاشقانه , ایرانی
دانلود رمان ویکار pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
ویکار خلاصه رمان
درباره دختری به نام جلوه که تنها نوه از یک خاندان سرشناس است . جلوه توسط قاچاقچی ها ربوده می شود و آنها میخواهند پدر بزرگش را وادار به همکاری کنند که در این میان جلوده توسط یک نجیب زاده نجات پیدا میکند و …
گوشه ای از رمان ویکار
آروم آروم از پشت سر بهش نزدیک میشم و سعی میکنم تا به خجالتم غلبه کنم. دستمو رو چشماش میزارم و قلبم بی قرار تو سینهم خودشو به در و دیوار میکوبه دستاشو روی دستام میزاره و آروم از روی چشماش پایین میاره و به سمتم بر میگرده بالاخر اومدی پرنسس؟
میخندم و لبامو تو دهنم میکشم تو فاصلهی خیلی نزدیک از صورتم ایستاده و من تموم تنم گر میگیره. با خجالت عقب میکشم و دستی به چادرم میکشم نگاهی به دور و برم میندازم و امیدوارم که کسی منو ندیده باشه این ساعت ساحل خلوته اما بازم نه دلم دعا می کنم که به خیر بگذره. چیشده باز ایور و اور سیل (نگاه) میکنی؟
سیت (برات) سخته با مو بیننت؟ البته که سخت بود. اگر به گوش پدربزرگ می رسید که من همچون خطایی ازم سرزده هرگز منو نمیبخشید اما دیگه نمیتونستم بهونه بیارم و اینبارم نیام دفعه قبل تا دو روز دیگه تلفنا مو جواب نمیداد. نه نه… فقط… ها پ چی جلوه؟ ای راضی نیستی برو… خسته شدم ايقدر تو بازارا یواشکی دنبالت کردوم تا دایهت حواسش پرت شه و مو بتونم یه گوشه ای چند ثانیه وابات حرف بزنم!
دلخور عقب میکشه و رو به ساحل میکنه از پشت سر نگاهش میکنم و هول شده به سمتش میرم جلوش وایمیستم و تو چشماش نگاه میکنم …
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###