خلاصه کتاب
تارا در ازای دریافت مبلغ هنگفتی وارد یک عمارت میشه تا فلشی رو پیدا کنه که حتی از محتوی اون خبر نداره. اما خیلی زود متوجه میشه هیچ چیز اون طور که نشون میده نیست و برای به دست آوردن فلش باید با آبانی مقابله کنه که اون هم به دنبال به دست اوردنه فلشه و آبان عالمیان، مردی که با چشمهای باز میخوابه… هرچندکه دشمنهای زیادی داره اما هیچ کدام از اونها توانایی نفوذ به درون خونهاش رو ندارن. اما اون هنوز هم مجبوره با چشمهای باز بخوابه چون بزرگترین دشمنانش درون خونهاش اقامت دارن.خانواده اش…!