خلاصه کتاب
ملودی پیانیست زیبا و جسوری که بعد فوت مادرش و اتفاقاتی که براش افتاد به ادمی سرد و بی احساس تبدیل میشه و در عین حال مدام مورد جبر مادربزرگش قرار میگیره تا اینکه تو مهمونی خواننده ای که مدتی باهاش همکاری داشت با مهیار فروزنده خواننده مغرور پاپ اشنا میشه ملودی برای فرار از خواسته ی مادربزرگش مبنی بر برگشتنش پیش نامزده سابقش پیشنهاد مهیارو برای نامزدی موقت قبول میکنه و ناخواسته وارد یه بازی عاشقانه میشه… اما ملودی یه گذشته تلخ و در عین حال عذاب اور داره که بازی سرنوشت اون گذشته ی سیاه رو به ایندش گره میزنه….