خلاصه کتاب
امیرطاها و شیدانه از دوران کودکی دلبستهی یکدیگر بودند، عشقی که با پیوند خویشاوندیشان مستحکمتر شد. سالها بعد، سرانجام ازدواج کردند و با وجود نارضایتیهای گاهوبیگاه شیدانه، زندگی شیرینی داشتند. امیرطاها برای تأمین نیازهای زندگی و تحقق آرزوهای شیدانه، شغل دومی برگزید، اما حوادث پیشبینینشده او را از مسیر امن خارج کرد. از دست دادن شغل، آنها را به تصمیماتی دشوار سوق داد که زندگیشان را دگرگون کرد. اکنون، پس از گذشت سالها، دوستان قدیمی شیدانه در محل وعدهی گذشته گرد آمدهاند تا ببینند زندگی چه کسی روی خوش خود را نشان داده است. نگاههایشان بر کسی مینشیند که زندگیاش را با عشق آغاز کرده بود…
خلاصه کتاب
سایه همیشه درونگرا بود، کسی که هیچوقت به برقراری روابط گسترده تمایل نداشت. اما یک آشنایی ساده و اتفاقی در تلگرام، او را وارد فضایی جدید کرد. مردی به نام آراز به زندگیاش آمد و سایه به او اعتماد کرد، بیآنکه بداند این ارتباط در نهایت او را به کجا خواهد کشاند. آنچه در ابتدا تنها یک گفتوگوی معمولی به نظر میرسید، کمکم شکل متفاوتی به خود گرفت و سایه را درگیر تصمیمهایی کرد که انتظارش را نداشت…
خلاصه کتاب
من همیشه دنبال هیجان بودهام، اما نه از نوع بیهودهی آن. کار من هدف دارد، معنایی فراتر از یک مبارزهی شخصی. این نبردی برای روشن کردن حقیقت است، برای برملا کردن کسانی که فکر میکنند بالاتر از قانون هستند. شاید شکست بخورم، اما حداقل تلاش کردهام.
خلاصه کتاب
غمِ سنگین رسوایی همسر، پدر بیتا را از پا انداخت و بیماریای که از این درد جانکاه سرچشمه گرفته بود، سرانجام زندگی او را گرفت. میراثی که به جا گذاشت چیزی جز بدهیهای فراوان نبود—باری که بر دوش فرزندانش نشست. رضا، فرزند ارشد، با تصمیمی قاطع ادارهی کارگاه را در دست گرفت تا بدهیها را پرداخت کند. بیتا نیز، که نمیخواست سربار خانواده باشد، از برادرش خواست تا اجازه دهد او نیز کار کند و سهمی در این مبارزه داشته باشد. اما…
خلاصه کتاب
نیلو در میان تغییراتی که ذهن و جسمش را دربر گرفته، به دنبال پاسخی برای آنچه در حال رخ دادن است، سرگردان است. او نمیداند این تحولات از کجا آمدهاند و چه معنایی دارند، اما چیزی درونش به او هشدار میدهد که این فقط آغاز ماجراست. در این میان، سموئل در مسیرش قرار میگیرد—پسری که آمده تا از او محافظت کند، اما شاید محافظت تنها هدف او نباشد. شاید او کلید حل معمای نیلو باشد.
خلاصه کتاب
قصهی زندگی شیدا، زنی که عشق را نمیبیند. قصه زندگی مردی از جنس نور، مردی خود ساخته و محکم در برابر حوادث روزگار. قصهی باورها و اعتقادات مخالف، قصهی عشقهای افلاطونی امروز و دیروز.
قصهی رنج و کشمکش، عصیان و درد و قصه پر معمایی که با خواندن هر قسمت از آن پازل روبهرویتان کاملتر میشود. داستان از سهزاویه مختلف بازگو میشود و در نهایت سهسرنوشت محکم به هم گره میخورد که گرهگشایی آن، بهای سنگینی دارد!
خلاصه کتاب
نور کم شمعها باعث شده بود که چشمان ضعیفم کمی بهتر ببیند و بتوانم در میان دیوارها و درها بدون برخورد حرکت کنم. به خاطر شبکوریای که داشتم، چند شمع دیگر روشن کردم و در قسمتهای مختلف خانه قرار دادم. وقتی شمع آخر را برداشتم تا کنار پنجره بگذارم، ناگهان سایهای را در حیاط دیدم که در حال حرکت بود. از شدت ترس چیزی نمانده بود از هوش بروم؛ سعی کردم خودم را کنترل کنم، اما لرزه بر اندامم افتاده بود. با زحمت خودم را به آشپزخانه رساندم، یک کارد بزرگ برداشتم و زیر میز آشپزخانه مخفی شدم، در حالی که از ترس تمام بدنم میلرزید.
خلاصه کتاب
شمعهای روشن با نور اندکشان کمک کردند تا چشمان کمبینایم بتوانند محیط اطراف را بهتر ببینند و بدون برخورد به دیوارها و موانع حرکت کنم. برای مقابله با شبکوریام، چند شمع دیگر روشن کردم و در بخشهای مختلف خانه گذاشتم. هنگام گذاشتن آخرین شمع کنار پنجره، ناگهان متوجه سایهای شدم که در حیاط قدم میزد. از ترس قلبم به تپش افتاد و تمام وجودم لرزید. با تمام توانم خودم را به آشپزخانه رساندم، یک چاقوی بزرگ برداشتم و زیر میز آشپزخانه قایم شدم، در حالی که ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود.
خلاصه کتاب
امیرارسلان به خاطر کینه از خانواده ای، دختر خانواده رو اسیر خودش میکنه تا انتقام بگیره ولی متوجه میشه بهار دختر اون خانواده نیست و بهار هم قربانی اون هاست. نقشه ای میکشه. از طرفی از بهار خوشش اومده از طرفی میخاد به وسیله بهار انتقامشو بگیره…
خلاصه کتاب
دختری به نام رها در خانوادهی مذهبی که برای دختر ارزش زیادی قائل نیستن به دنیا اومده. روزی که قراره به زور اون رو به یکی بدتر از پدرش شوهر بدن با یکی از پسرایی که باهاش تو تئاتر کار میکرده فرار میکنه. کم کم رها به اون پسر دل میبنده غافل از اینکه اون پسر رها رو به جای بدهیش به یه گروه قاچاقچی میفروشه. کسی که تو بچگی به عقد هم در اومده بودن و رها از اون بیخبره. پسر عمویی که از جنس غیرت و عشقه و درپی این دختر کوی به کوی میگرده…
خلاصه کتاب
قرار بود یه دوستی کوتاه باشه ، یه دوستی و بعد همه چیز تمومِ تا وقتی که اونو دوباره دیدم، ایندفعه به عنوان استادم….
خلاصه کتاب
از یک تصادف شروع شد، با دومرگ با یک تولد با تفاوت ها، دو نفر از دو دنیای کاملا متفاوت. لیلیان مربی رقص ک با مرگ ناگهانی نامزدش مجبور ب ازدواج با سید علیرضا مردی مذهبی و جدی میشود. سید علیرضایی ک اوهم زنش را از دست داده و یک فرزند متولد شده روی دست دارد…
خلاصه کتاب
شیده دختر ۱۷ ساله ست که شب تولدش، وقتی هیچ کس توی خونه نیست، گروگان گرفته میشه… اون سیزده روز با گروگان گیرش توی یه خونه زندگی میکنه و دقیقا وقتی که عاشق گروگان گیرش شده…
دانلود رمان ب اثر دوباره من و تو به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسورموضوع رمان :دانلود رمان ب اثر دوباره من و تو به صورت رایگان رایگان pdf بدون سانسور
خلاصه کتاب
دختری به اسم باران ک خواهرش با بیست ضربه چاقو پسر خانواده سلمانی رو کشته به اعدام محکوم میشه تنها شرط رهایی صیغه شدن باران با پسر دیگه خانوادس…
خلاصه کتاب
«مدارا» داستان زندگی دختری به اسم «بهار» است که با طلاق، پدیده رایج جوامع مدرن و کلان شهرهای ایران و جهان، زندگیاش دستخوش تلاطم و رویدادهای غافلگیر کنندهای میشود که او با صبوری و روشی هنرمندانه از آن عبور میکند و تجربهای را از سر میگذراند که از منظر جامعه شناختی میتواند چراغی در مسیر زندگی روشن کند.
خلاصه کتاب
خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش داشته و مدت کوتاهی هم نامزد بودند جدا شده واین فشارهای روحی باعث خودکشی ناموفق خودش شده و به همین دلیل از خانواده پدری بریده پیش مادرش اومده برای ادامه زندگی…
خلاصه کتاب
داستان ابتدا با صحنه های عاشقانه و حضور چند جوان پرشور و با انگیزه در زمینه کار و زندگی شروع میشه اما کم کم با به میون اومدن پای بزرگترها و گذشته و اتفاقاتی تلخ قصه وارد پیچیدگی های زیادی میشه. اتفاقی در گذشته که حالا بر زندگی و علاقه چند ساله ی سامیار و رزا سایه انداخته و رابطه ی این دو شخصیت رو به چالشی سخت کشونده…
خلاصه کتاب
یارا یکتا، دختری یتیم است که در کودکی والدین خویش را از دست داده و با خانواده عموی خود در شیراز روزگارش را می گذراند… وی به دلایل شخصی به تهران نقل مکان کرده و در آنجا با آقای کوشا که مردی مرموز و عجیب است آشنا می شود. این آشنایی منجر به اتفاقاتی می شود که زندگی یارا را دگرگون کرده و مسیر سرنوشتش را تغییر می دهد…
خلاصه کتاب
مهراز دختریه که با عماد برادرزاده اش و زن برادرش زندگی میکنه، زن برادرش توانایی حرکت کردنش رو بعد از تصادفی که منجر به مرگ همسرش شده از دست داده، مهراز نون آور خانوادست. با دوستی عماد با آرمان، پسره پولداره مدرسه، زندگی این خانواده زیر و رو میشه…