خلاصه کتاب
از نظر من زندگی مشترک، می تونه نقطه ی عطف تمام دردسرهای دنیا باشه. قبول ندارین؟ خوب پس بذارین براتون شفاف سازی کنم! من دختر خوبه ی بابام بودم؛ تنها دخترش که سر و گوشش نمی جنبید و برعکس دو تا خواهر دیگه اش؛ دنبال یللی تللی نبود… خواهرای دو قلوم مهرنوش و مینا هر دو برای تحصیلت به کالج هند رفتند به قول مامانم دخترهای مردم میرن کالج های اروپا و آمریکا این دو تا رفتند کالج هند هر چند هند رفتنشون هم داستانی بود برای خودش…