خلاصه کتاب
داستان دختری هست که با وجود زندگی عاشقانه ای که داشته به علت خیانت به شوهرش از طرف همه طرد شده است و حالا یکی از عناصر اصلی باند قاچاق زنان محسوب می شود که پلیس در پی دستگیری شان هست اما هیچ چیز انقدر ساده نیست. رمان از زنانی می گوید که در گیر و دار زندگی اسیر ناکجاآبادی شده اند که آخر خط است. از عشق می گوید و از اطمینان و اعتمادی که لطمه خورد... از دلی شکسته در پستوی عمارتی سخن می گوید که از چله نشینی عشقش گذشته و به درازای سال های سخت، حسرت نشین شده است…