دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال عمویم نباش اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت هویزه بوک دانلود کنید
اسم رمان : عمویم نباش
تعداد صفحه : 1138
نویسنده : ناشناس
ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال
دانلود رمان عمویم نباش از ناشناس بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در
عمویم نباش خلاصه رمان
درباره مردی به نام جاوید است که دختری کوچکتر از خودش عاشق او میشود با اینکه فکر میکند او عمویش است اما با بر ملا شدن راز ها همه چیز تغییر میکند و …
گوشه ای از رمان عمویم نباش
با صدای شرشر بارون ورعد و برق از خواب پریدم، همه جا همچنان تاریک بود. با دست کشیدن روی مبل تونستم گوشیم رو پیدا کنم و با چراغ قوه کمی اطرافم رو روشن کنم. هرچه چشم چرخوندم خبری از جاوید نبود. با همون حوله خودم رو به در ورودی سالن رسوندم و از لای در نیمه باز به غرش آسمون چشم دوختم.
بارون شدیدی میبارید و قلبم برای جاوید بیقراری میکرد معلوم نبود کجاست و چیکار میکنه؟ شمارهش رو گرفتم و تا آخرین بوق منتظر موندم اما خبری نشد. حوله تنم بود و به خاطر سرما و بارون نمیتونستم به حیاط برم. دلم آروم نگرفت و یکبار دیگه شماره جاوید رو گرفتم و بعد از چند بوق جواب داد: جون دلم فندوقم؟ صداش خسته بود از نگرانی نالیدم: کجایی جاوید؟ بارون میاد رعد و برقه… نگرانتم.
از صداش خستگی میبارید: فدای نگرانیت میام جایی نرفتم کنار دریام… وسط حرفش پریدم و گفتم: الان میام پیشت… میون حرفم زد و گفت: تو سرما میخوری الان راه میفتم باید قطع کنم. قبل از اینکه قطع کنه گفتم نه قطع نکن باهام حرف بزن تا بهم برسی. خندید و گفت: باشه قربونت برم. دقیقا تا صدای بوق ماشینش توی گوشم بپیچه و ماشینش رو گوشهی حیاط پارک کنه توی گوشی باهام حرف زد و قربون صدقهم رفت.
چنگی به موهای پریشون و خیسش زدم و گفتم: موهات خیسه بذار سشوار بکشم برات… -من الان فقط تو رو میخوام. نوازش وار مو و پیشونیش رو لمس کردم و گفتم: من مال توام… بودم هستم و خواهم بود … انگار از حرفم خوشش اومد برق چشماش و لبخند روی لبش فراموش نشدنی بود.
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###