خلاصه کتاب
آذین رها شده، دور انداخته شده با خانواده ای که اونو لکه ی ننگ میدونن مایه ی آبروریزی… رسوایی بی نهایتی که دامنش رو لکه دار کرده… سپهر دوست دوران بچگی… فرزاده عاشق یا کیهانه مجنون…. کدوم ناجی میشه؟ فراری دادن آذین از این باتلاق آسون نیست… آخر قصه مون کجا میرسه؟… پر از التهابه روزهای بی کسی… تنهایی… عاشقی…