خلاصه کتاب
تو اگر بخواهی قلبم را فرش زیر پایت خواهم کرد.. اگر بخواهی تمام زمین و زمان را به هم خواهم ریخت به خاطر رسیدن به تو.. برای لمس دستانت.. برای گیسوان افشانت.. برای سیاهی شب چشمانت.. کافیست تو بخواهی تو که بخواهی چون اسکندر تمام شهر را به خاطرت به آتش خواهم کشاند! بودنت برای دل بی قرار من چون نوشدارویی است که بدون آن زنده نخواهم ماند! تو بخواهی من عاشق ترین فرد روی زمین خواهم شد! روی مجنون و فرهاد را به خاطر تو کم خواهم کرد! کافیست تو بخواهی…