دانلود رمان پرستش از زهرا قلنده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری به نام پرستش که در یک مهمانی جذب پسری به نام شهیاد میشود که از قضا پسرعموی دور پرستش است. شهیاد به خاطر یک انتقام به این دختر نزدیک میشود و زمانی که این انتقام به عشق تبدیل میشود با مخالفت خانواده پرستش روبه رو میشود…
خلاصه رمان پرستش
“پرستش” در کلاسو باز کردم و با کله رفتم تو…. به همه سلام کردم و سر جام بین ترلان و شهراشوب نشستم حس می کردم گونه هام قرمز شده و از ریختم پیداست تا الان با شهیاد چه وضعیتی بودم. شهراشوب زد تو :پهلوم چرا اینقد رنگت پریده؟ سردته؟ ترلان خم شد سمتمون و گفت: خلی تو؟ این با شهیاد اومده معلوم نیست داشتن چه غلطی می کردن که این اینجوری شده. شهراشوبم ذوق زده دستاشو به هم کوبید که سریع گفتم: اروم بابا. چه خبرتونه؟ کیمیا میشنوه. نمیخوام فعلا کسی خبردار بشه. سرشو به علامت مثبت تکون داد و گفت: فقط برام بگو چیکارت کرده که اینجوری رنگت پریده.
اومدم بگم داشتم چه غلطی می کردم که ترلان گفت: گوشه ی لبشو نمیبینی زخمه؟ خب معلومه دیگه. شهراشوب جیغی از هیجان کشید و منم نفسمو کلافه بیرون دادم چقد من بدبختم که گیر این دوتا افتادم.اخه ببین واسه یه دوستی با داداشش چه ذوق مرگ شد. فقط کافی بود این وسط کیمیا با اون نگاه مشکوکش بفهمه چه خبر بوده…یکی دو هفته ای از رابطمون گذشته بود و همه چی مثل یه رویا بود برام… شهیاد فوق العاده بود، کنارش واقعا اروم بودم. هر روز میومد دنبالم و بعضی روزا دوتایی یا با اکیپ میرفتیم کافه و کوه و…. رابطه ی شایان و شهراشوبم دیگه علنی شده بود و راحت شده بودن.
عصر پنجشنبه بود و با شهیاد قرار داشتم…. اولین باری بود که دعوتم کرده بود ویلای شخصیشون و تنها بودیم با هم. تا قبلش تنهایی فقط میرفتیم بیرون و واسه همین یه خورده استرس داشتم. از قبل به مامان اینا گفته بودم با ترلان میرم خرید و ترلانم که با بهراد قرار داشت گفته بود با منه. بعد یه ارایش خیلی ملایم تیپ ساده ای زدم و رفتم پایین مامان با دیدنم لبخندی رو لباش نشست: دورت بگردم چه خوشگل شدی برم برات اسنپد دود کنم. _اوه مامان ادکلنمو رو خودم خالی کردم الان میخوای بو دود بگیرم؟ _وا؟این حرفا چیه بچه؟چشم میخوری. _خندیدم قربونت برم اخه کی منو چشم میزنه؟