دانلود رمان نیلا از رکسانا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری به اسم نیلاس که آترین با نقشی قبلی به نیلا دست درازی میکنه روز عروسی نیلا فیلم رو به همه نشون میده وقتی از مراسم فرار کردنی….
خلاصه رمان نیلا
-نیلاجان؟ -بله؟ آترین خیلی اصرار داره ببینتت..الان اینجاس..میدونم دوس نداری ببینیش اما اون خیلی اصرار میکنه و مثل اینکه خیلی کارش مهمه. -بگید بیاد دکتر اما فقد برای یک ربع. “راستش هنوز نمیتونستم باهاش راحت باشم و بگم آرشاوین” دکتر بیرون رفت و بعد از چند دقیقه در باز شد و منفورترین موجود زندگیمو دیدم… آترین. خیلی سرد و خشک گفتم: باهام چکار داری؟ -یه کار خیلی مهم.نشست رو صندلی کنار تختم و ادامه داد: دیروز جنازه خواهرتو تو یه خیابون پیدا کردن تسلیت میگم. شوکه شدم و دستام شروع کرد به لرزیدن.. اشکام بی مهابا سرازیر شد..
دستامو گذاشتم رو صورتم و های های گریه کردم و میونش گفتم:پست فطرت.. زندگیمو ازم گرفتی.. مادرم پدرم.. خواهر عزیزم.. اگه توی لعنتی نیومده بودی وسط مجلس عروسیم و اون فیلمو نشون نمیدادی الان خانوادم زنده بودن نامرررررد.. -ترمز کن ترمز کن.. اینجا نیومدم فقد خبر مرگ خواهرتو بدم.. آخه دختر خوب تو کهدیگه کسیو نداری میخوای چکار کنی عزیزم؟ تو اول و آخرش مال خودمی پس حاضرشو بریم. با نفرت نگاش کردم.. اشکامو پاک کردم و با صدای دورگه ای گفتم: ترجیح میدم بمیرم تا اینکه با کسی که منو اسیر کرد روزگارمو سیاه کرد و در آخر خانوادمو ازم گرفت برم..
آترین با زبون خوش برو نکن.. توروجون عزیزت دیگه کاری بهم نداشته باش دآخه لعنتی من چه هیزم تری بهت فروختم؟؟ برو ولم کن.. لبخند کمرنگی زد و گفت: بعدا میفهمی.. ببین این دکتره تا کی میتونه تورو اینجا نگه داره؟ عاقل باش.. -برام مهم نیس.. حاضرم بمیرم تو لحظه ای کنارم نباشی.. -ببین عزیزم.. جیغ زدم: من عزیز تو نیستمممم.. -اومد جلو و گفت: تو عزیزمنی.. نیلای خوشگل منی.. -خفههه شوووو آتریننن.. ازت متنفرم گمشو بیرون.. از سروصدای من دکتر مولوی اومد داخل و گفت: آقای رادمهر بفرمایین بیرون میبینید ک نمیخواد پیشش باشید. آترین از کنارم بلند شد و گفت: فکراتو بکن..