دانلود رمان قدرت استثنایی از آر ال استاین با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جیلیان و جکسون ناگهان متوجه می شوند که می توانند فکر دیگران را بخوانند و این کشف تازه، انها را شوکه و تا حدی ذوق زده می کند. اما وقتی می بینند یک دانشمند عوضی همه جا تعقیبشان می کند که بفهمد در مغزشان چه می گذرد، وحشت جای همه چیز را می گیرد. آیا دوقلو ها میتوانند دوباره به زندگی عادی برگردند؟ به پارک وحشت وارد شوید…
خلاصه رمان قدرت استثنایی
بزرگ تر شدم، اسمم را عوض کنم و بگذارم آدریانا. موافقید؟ یا فکر می کنید کسی که این کار را بکند، فیسو افاده ای است؟ به هر حال فعلا که اسمم جیلیان است و کاری ازم بر نمی آید. اما اجازه نمی دهم کسی جیلی، یا جیل صدایم کند. هیچ وقت هم لباسی که رنگ لباس جکسون باشد، نمی پوشم. گمانم من بیشتر از برادرم به دوقلو بودن حساسیت دارم. تو خانواده جرارد، او از همخ بی خیال تر است و همه چیز به نظرش عالی می آید.
مادر به من می گوید، تو زیادی فکر می کنی، هر کس بشنود، خیال می کند این یک جور تعریف است، اما او با این جمله خیال ندارد خوبی مرا بگوید. همیشه به مسخره می گوید اگر تو ابر قهرمان بودی، اسمت را می گذاشتند “ابرزق” زن. من و جکسون عاشق ابر قهرمان های کارتونی هستیم و از حالا پول تو جیبی مان را برای شرکت تو کنگره کتاب های کارتونی که تابستان سال آینده تو سن دیگو برگزار می شود، جمع می کنیم.
البته این موضوع مال بعدهاست و ربطی به حرف های الان من ندارد. من و جکسون دوازده ساله ایم. هر دو لاغر و قد بلندیم، موهای قهوه ای حالت دار و چشم های جدی سیاهی داریم. من تو تیم شنای مدرسه هستم، تنیس بازی می کنم و روزهای شنبه هم درس سوارکاری می گیرم. جکسون هم اهل ورزش است، زیاد ذوق نکنید! ورزش اصلی این آقا این است که با پلی استیشن، فوتبال دیوانه ها بازی کند. پدر مرتب بهش می گوید که باید کاناپه را ول کند و یک کمی تنه اش را تکان بدهد. او هم جواب می دهد…