دانلود رمان شاهان دختر دردانه از افسانه نیک پور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختر جوانی به نام شاهان پس از مرگ مادرش در آمریکا، بعد از سال ها به ایران برمی گردد به امید یافتن پدربزرگی که در سال های دور، دختر خود را از خانواده طرد کرده است. در این میان با مرد جوانی آشنا می شود که به ازدواجی پرشور می انجامد ولی در مراسم ازدواج ناگهان دختر دیگری پیدا می شود که ادعا می کند شاهان واقعی است…
خلاصه رمان شاهان دختر دردانه
به سختی چشم هایش را باز نگه می داشت. یک لحظه غفلت می کرد پلک هایش روی هم می افتادند و ارتباطش با دنیا قطع می شد، همان گونه که یکی دو بار این اتفاق افتاده بود، ولی انگار نیرویی مرموز تکانش می داد تا سریع به خود بیاید و کنترل فرمان ماشین را دست بگیرد. خوب می دانست اگر یک بار دیگر چنین اتفاقی بیفتد سرنوشت مرگ باری در انتظارش خواهد بود. رانندگی با آن ماشین غریبه در جاده ای ناهموار برایش دشوار بود، جدا از این که خسته و محتاج ساعتی خواب بود؛
دست به فرمان خوبی هم نداشت. پیش از این به ندرت خارج از شهر رانندگی کرده بود و البته رانندگی در بزرگراه ها و اتوبان های آمریکا کجا و جاده درب و داغانی در ناکجا آبادی این چنینی ولی برای رسیدن به مقصد، جز رانندگی با ماشینی که از فرودگاه تهران اجاره کرده بود راه دیگری سراغ نداشت. بعدازظهر جاده کور کننده بود. عینک تیره اش جلودار تابش سوزان آفتاب نبود و سایه بان ماشین هم جلوی اشعه تیز خورشید را نمی گرفت. پلک هایش برای مژه ی زدن که به هم می رسید از هم جدا می شد.
سختی سفرش یکی دو تا نبود! نمی خواست کولر ماشین را روشن کند، می ترسید بنزین ماشین تموم شود و در راه بماند. هیچ نمی دانست تا رسیدن به مقصد چقدر راه مانده و به نقشه کنار دستش هم که پمپ بنزین های بین را می داد اعتماد نداشت، پمپ بنزین قبلی که تعطیل شده بود پس هیچ بعید نمی دانست پمپ بنزین دیگری در راه نباشد و با کولر خاموش هم لباسش خیس عرق می شد! با این که جز پژوی نقره ای رنگش ماشین دیگری در دیدرس نبود، ولی باز هم جرات نمی کرد پنجره ماشین را باز کند…
