دانلود رمان ستاره نیمه شب (جلد دوم) از کارپو کینرد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اسم من آریانا اسپرو هست. من یه دختر معمولی بودم که زندگی معمولی داشتم، تا وقتی که مادرم رفت توی کما، و حالا من تنها امیدشم. اون با شخصی خطرناک معامله ای کرده که در تولد ۱۸ سالگی من سراغ روحش میاد. اما یه راهی واسه نجاتش هست، یه چیزی هست که شاهزاده های جهنم بیشتر از مادرم میخوانش “من”. پس من قول دادم که با یکی از شاهزاده های جهنم ازدواج کنم. قسم خونین خوردم، که یکی از اونا بشم و وارثی برای تاج و تخت بهشون بدم. در هر صورت کسی که دوستش دارم خواهد مرد…
خلاصه رمان ستاره نیمه شب
“داستان از دید فن” خونش مثل یخ و آتیش داخل رگ هام جریان پیدا میکنه. نشان روی مچ دستم با اخطار میدرخشه باهاش چیکار کردن؟ اگه دیگه نبینمش چی کایلا دستمو میگیره. نگرانی رو از چهرت میخونم، برادر. آری قویه اگه می خواستن بکشنش قبلا این کارو کرده بودن. خواهرم راست میگه باید ازش بیشتر مراقبت می کردم. اون جونشو به خطر انداخت تا منو نجات بده. وقتی احضارم کرد شهر رو با وحشت و آشوب ترک کردم. کایلا اصرارکرد که همراهم بیاد. میتونم نگرانیش رو بابت دایسون – که بنظر گمشده – ببینم.
از منطقه خارج میشیم و به طرف سرزمین یاغی ها میریم، کایلا میگه: «اینجا هیچی نیست» ولی امکان نداره جای دیگه ای ببرنش. باید همینجا باشه. درخشش مچم تغییر میکنه و من مکث میکنم. به سنگ ها و درختان اطرافم نگاه میکنم: «نزدیک شدیم» بارون هوارو بو میکنه و بعد زوزه میکشه. سرشو نوازش میکنم و میگم: «پیداش کن پسر آری رو پیدا کن.» بارون زوزهای دیگه میکشه و راهش رو از بین برف باز میکنه بعد به جایی داخل کوه ها میره و ناپدید میشه. غاری در دل کوه کنده شده که به خاطر برف تقریبا نامرئی بنظر میاد.
من و کایلا هردو با شمشیرها کشیده وارد میشیم. کایلا انگشتانش رو تکون میده و نور سفید رنگی فضا رو روشن میکنه. میدونه که فقط پیش من میتونه از جادوش استفاده کنه. مسیر رو تا جایی ادامه میدیم که به در و دو ستون سنگی میرسیم. در مرکز در جای کف دستی که تیغ از بیرون زده قرار داره. مچم بیشتر میدرخشه. اون باید همین اطراف باشه. کایلا جای دستی رو که روی در کنده کاری شده بررسی میکنه و میگه: «این جادوی فاهاست فقط خودشون میتونن در رو باز کنن.» -بازش کن. _من نیمه فا هستم فکر نکنم کار کنه…