دانلود رمان ازدواج صوری از پرستو.ن با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به نام سوگل که با از دست دادن پدر و خواهرش توی یک تصادف مجبور به ازدواج با پسری به نام باراد میشه که علاوه بر تغییر زندگی باراد زندگی خودشم تغییر می کنه…
خلاصه رمان عشق صوری
دو روز دیگه مراسم عقدم بود ومنم دپرس تر از همیشه. بهترین دوستم روشا هم رفته بود یه ماهی خارج پیش مادرش و هنوز نیومده بود. پدر مادر روشا از هم طلاق گرفته بودن. مادرش رفت خارج، پدرشم موند. همینجا و زن گرفت خب منم کسی رو نداشتم تا پیشش درد ودل کنم. کارم شده بود تا صبح بیدار موندن و فیلم دیدن و از اون طرف تا هشت شب خوابیدن. روز قبل از عقد ادرس خونه ی باراد از پدرش گرفتم و وسایلمو بردم اونجا. چیزی نبود جز لباسامو و چندتا خورده ریز. خونه باراد قشنگ بود و مدرن.
تلویزیون هوشمند، کاغذ دیواری بنفش و مبلای یاسی، اشپزخونه ی شیک و کامل با کاغذ دیواری قرمز ومشکی و وسایل همرنگش. منم وسایلمو بردم به اتاقی که توش تخت یه نفره داشت. رنگ دیوارش ابی وقهوه ای بود با دراور قهوه ای وروتختی همرنگ دیوار. کلا خونش سه خواب بیشتر نداشت. یکیش که تخت دو نفره بود با عکسای باراد که اتاق خودش بود. اون یکی اتاق کار بود چون توش میز تحریر و چندتا نقشه و میز کامپیوتر بود و فقط می موند اون یکی که اتاق میهمان بود. منم همونو برداشتم. خودش خونه
نبود من کلید از باباش گرفتم. وسایلمو که گذاشتم در بستم و رفتم سمت خونه. دقیقا شبی که فرداش قرار بود بریم محضر تا صبح بیدار موندم وفقط طرفای هفت صبح بود که یه چرتی زدم ولی چون ده ونیم محضر بود مامانم ساعت نه صبح بیدارم کرد. با هزار بدبختی رفتم وبا ده بار شستن صورتم بالاخره برای چند ساعت خواب از سرم پروندم. رفتم ومانتو نخی فیروزه که سوگند برام به عنوان کادوی تولد خریده بود پوشیدم و یه شلوار تفنگی مشکیم به همراه شال همرنگش برداشتم….