دانلود رمان خودشکن از مونا امین سرشت با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان خودشکن روایتگر دنیای دختر و پسری است که دست سرنوشت آنها را کنار هم قرار میدهد. یکی درگیر هویت و گذشتهاش و دیگری درگیر غرور و بریدن از خانواده است. کنار هم بودن این دختر و پسر درسی بزرگ را برایشان به ارمغان میآورد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
خلاصه رمان خودشکن
از لحظه ای که کنار سمانه نشسته و ناباورانه به صفحه ی تلویزیون زل زده بود، یک ساعت گذشته بود. از همان لحظه خشک و بی حرکت، بدون هیچ عکس العملی مانده بود. واکنش نشان می داد که چه می شد؟ مگر می توانست باور کند؟ اصلاً مگر باید باور می کرد؟ خبری که شنیده بود چه ربطی به او داشت؟ چه ربطی داشت که از همان لحظه صدای زنگ تلفن قطع نمیشد و او حتی نمی توانست تکان بخورد، گوشی را بردارد و برای مخاطبان پشت تلفن صدا بلند کند که دست از سر او و مسافران تازه راهی شده اش بردارند.
سمانه اما انگار خیلی راحت باور کرده بود. مدام جلوی صورت او می نشست، اشک می ریخت، صدایش می زد، به زور آب قند به خوردش می داد، تکانش می داد و از او می خواست لب باز کند، کلمه ای حرف بزند یا حتی قطره ای اشک بریزد. اما نمی توانست. فقط زل زده بود به صفحه ی تلویزیون و منتظر بود خبر برسد مسافرانش سالم هستند، از پرواز جا مانده اند یا اصلاً این پرواز، آنی نبوده که خودش آنها را برای سوار شدنشان بدرقه و برایشان آرزوی سفری خوش کرد.
ضربه های ناخوانده، پشت شقیقه هایش باز مهمان شده بودند. میگرن لعنتی، در بدترین وقت ممکن سر و کله اش پیدا شده بود. فکر کرد کاش می شد حداقل داد بزند، اما انگار به لب های خشک و از هم باز مانده اش مُهر خاموشی خورده بود. تکرار صدای زنگ تلفن همزمان شد با بالا رفتن شدت ضربه های کُنج پیشانی. برای اولین بار بعد از یک ساعت تکان خورد. اتوماتیک وار، کف هر دو دست را روی شقیقه هایش فشار داد و صدای ناله ی خفیفی از ته حلقش بیرون آمد…