دانلود رمان تولد یک قاتل (جلد اول) از دارن سان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
لارتن کرپسلی خیلی فقیر است ولی با پسر عموی خود که همدم اوست سعی می کند مقداری از خرج خانواده اش را در اورد تا این که سر کارگر او یک کار وحشتناک را انجام می دهد که زندگی لارتن را تغییر می دهد و او را به سوی دنیایی پر از تاریکی و وحشت و هراس می کشاند… لارتن بعد از قتل سر کارگر مجبور به فرار می شود. فراری که به دنیای خون آشامان می انجامد…
خلاصه رمان تولد یک قاتل
لارتن و وور از میان خیابانهای تنگ و کثیف به سمت کارخانه می رفتند. علارغم آنکه هنوز صبح زود بود، جمعیت در شهر موج می زد. در این روزهای تاریک پاییزی باید از لحظه لحظه ی روشنایی روز استفاده می کردند فروشنده ها قبل از روشن شدن هوا، بساطشان را پهن کرده بودند و حالا سخت مشغول سر و کله زدن با مشتری ها و فروش میوه ، سبزی ، گوشت ماهی کفش لباس ، ردا، دیگ ، ماهیتابه و چیزهای دیگر بودند. لارتن و دور هر از چند گاهی سری به یکی از یکشنبه بازارهای بزرگ می زدند، جایی که حیوانات را و معامله می کردند و اجناس عجیب و غریب از کشورهایی که پسرها تا آن
موقع اسمشان هم به گوششان نخورده بود، به معرض فروش گذاشته می شدند، دو نفری از میان تجار دنیا دیده و کالاهایشان رد می شدند و تماشا می کردند و رویای سفر و ماجرا در سرشان شکل می گرفت ، آن بازارها ، جادویی و پر رمز و راز بود از طرف دیگر این بازارهای کوچک خیابانی کفر آدم را در می آوردند . طول می کشید تا شلوغی را دور بزنند و از آن گذشته بعضی از فروشنده ها که همیشه حواسشان جمع دله دزدها بود و همه ی بچه های بازیگوش و کثیف دور و بر خود را به یک چشم می دیدند ، بچه هایی را که زیادی نزدیک می شدند هل می دادند بعضی از فروشنده ها ، از زدن هر بچه ای را که
در تیررس شلاقشان قرار می گرفت، مضایقه نمی کردند . همان طور که از مقابل بساط یک ماهی فروش رد می شدند ، وور بدون توجه به بوی گندی که به مشام می رسید ، لبخند زنان گفت : ” می خوام وقتی بزرگ شدم تاجر بشم . ” ، لارتن جواب داد : ” آره ، می تونیم بریم شکار فیل و ماجشون رو بفروشیم . ” وور به خود لرزید و گفت : ” نه ، می ترسم منو بخورن “لارتن تقسیم کار کرد” پس من عاج جمع می کنم، تو بفروششون آنها داستان های زیادی از فیل ها به گوششان خورده بود، ولی هرگز تصویر یکی از آنها را ندیده بودند . طبق چیزهایی که از داستان های هیجان انگیز دستگیرشان شده بود…