هویزه بوک
دانلود رمان جدید عاشقانه بدون سانسور pdf بزرگسال
آخرین ارسال های انجمن
دانلود رمان تمثال رایگان

دانلود رمان تمثال رایگان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان تمثال از منیر قاسمی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پشت گاز ایستاده بود. هم مواظب غذای روی گاز بود و هم با ساتوری درون دستش مشغول خورد کردن سبزیجات برای اسپاگتیَش. از گاز فاصله گرفت که روغن روی بدنش نپاشد. گرم بود. آنقدر گرم که نمیشد حتی شلوارک پوشید. عضلات کمرش خودنمایی می کردند و دوچال پایین کمرش برق میزد. دستی به کوله ایش کشید و سرش را عقب داد. کمی برگشت…

خلاصه رمان تمثال

دور هم جمع بودند. چندماهی میشد که کنار هم نبودند و این چند روز فرصت خوبی بود که شاید چند در آینده اصلا پیش نمی آمد. مهبد هنوز نیامده و گرشا و شایان ایکس باکس بازی می کردند. صدایشان انقدر زیاد بود که کاوه گوشگیرهایش را گذاشته و مشغول رسیدگی به پرونده هایش گاهی نگاهی به آنها می انداخت و سری تکان می داد. با صدای زنگ درب گرشا بازی را استاپ کرد و درب را باز کرد. مهبد با دست هایی پر و صورتی خیس که قطرات عرق رویش بود و هن هن کنان وارد شد. _این مرتیکه شعور نداره من دستم پره بیاد کمک؟ هزار بار بهت گفتم جمع بشید این عوضی رو رد کنید بره،

میدونه من از آسانسور نمیام میبینه دستم پره گاوه بیاد کمک کنه؟ دو طبقه رو جونم در اومد تا بیام. خیر سرش سرایداره اینجاست، پول میگیره برای همین. گرشا با دیدن حال مهبد بلند زد زیر خنده و نگاهی به صورت خیسش انداخت. _خاک بر سرت کنن، قد خرس گیریزلی سن داری و هیکل بعد از آسانسور میترسی؟ بیا تو گوه کشیدی همه جا رو. مهبد ابروهایش را درهم کشید. _اینا رو از دستم بگیری حتما اینکارو میکنم، نیاز به زر زر تو نیست مرتیکه. گرشا تازه چشمش به کیسه های درون دست مهبد افتاد. _اینا چیه نفله؟ مگه اومدی بیابون؟ _گمشو الاغ، نیست خیلی غذا درست حسابی این چند

روز به خوردمون میخوای بدی، یه مشت علف ملف. میخواد من و بکشه تو این چند روز. گرشا بلند خندید و محکم به پشت سر مهبد زد. _خاک، خاک بر سر خیکیت کنن که داری میترکی بازم دست بر نمیداری، بیا برو گمشو بزار اینا رو سرجاش بعدم برو دوش بگیر خفه شدم از بوی گندت. و از سر راهش کنار رفت و به طرف پذیرایی حرکت کرد. مهبد به سختی راه افتاد و هنوز داشت غر میزد. _فک کرده خودش خیلی خوبه چوب خشک همه استخوناش زده بیرون چند تا عضله داره این دخترا براش خودشون رو جر میدن اینم یابو برش داشته چه گوهی هست، هزار بار گفتم آشغال گوشتای عوضی من روی هیکلم حساسم هی باز میگن…

دانلود رمان تمثال رایگان رایگان pdf بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
  • howadmin
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
دانلود رمان افسون سردار pdf بدون سانسور دانلود رمان افسون سردار pdf رایگان دانلود رمان افسون سردار pdf بدون سانسور رایگان دانلود رمان افسون سردار pdf pdf دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf مریم پیروند بدون سانسور دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf مریم پیروند pdf دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf مریم پیروند رایگان دانلود رمان عشوه گر (جلد دوم) pdf مریم پیروند بدون سانسور رایگان دانلود رمان اوهام عاشقی pdf نیلوفر قائمی فر بدون سانسور دانلود رمان اوهام عاشقی pdf نیلوفر قائمی فر pdf دانلود رمان اوهام عاشقی pdf نیلوفر قائمی فر رایگان دانلود رمان اوهام عاشقی pdf نیلوفر قائمی فر بدون سانسور رایگان دانلود رمان پدر خوانده از فاطمه افکاری بدون سانسور بدون سانسور دانلود رمان پدر خوانده از فاطمه افکاری بدون سانسور رایگان دانلود رمان پدر خوانده از فاطمه افکاری بدون سانسور بدون سانسور رایگان دانلود رمان تمام تو آن من از آن من فاطمه شادلو pdf بدون سانسور دانلود رمان تمام تو آن من از آن من فاطمه شادلو pdf pdf دانلود رمان تمام تو آن من از آن من فاطمه شادلو pdf رایگان دانلود رمان تمام تو آن من از آن من فاطمه شادلو pdf بدون سانسور رایگان دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی pdf بدون سانسور دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی pdf pdf دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی pdf رایگان دانلود رمان اوباش اثر تمنا زارعی pdf بدون سانسور رایگان دانلود رمان پدر خوانده از فاطمه افکاری بدون سانسور pdf دانلود رمان غیاث اثر رایکا بدون سانسور
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هویزه بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.