دانلود رمان اوپال از سپیده مختاریان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اوپال داستان عشق دو جوان به اسم امیربهادر و خورشید هست . عشق نا سرانجامی که با حادثه و مرگ بهادر خاموش میشه و حالا بعد از ۴ سال وقتی خورشید تصمیم می گیره از اون کسالت و حال و هوا بیرون بیاد و رو پاهای خودش بایسته و مستقل بشه ازمون استخدامی آتشنشانی قبول میشه وبا نارضایتی برادراش و طرفداری مادرش از طالقان به تهران نقل مکان می کنه اما در بدو ورودش با امیربهادری که مسئول پایگاه محل کار خورشید هست روبرو میشه…
خلاصه رمان اوپال
مثل تمام غروب های جمعه هوا دلگیر بود و او دلتنگ، به طوری که تحمل جو شوخ و خوشحال بچه ها را نداشت. دلش کمی سکوت و شاید یک لیوان چای بابونه حاج خانم را می خواست. از همان چای بابونه هایی که هوش از سرش می برد. این روزها بیشتر میگرنش عود می کرد و خودش می دانست علتش فقط پروانه است و خواسته های نا معقولش. نوعی سر در گمی عمیق حالش را روز به روز به وخامت می برد. همین که آدم قسمتی از زندگیش را فراموش کند انگار قسمتی از هویتش را از یاد برده.
عصبی از این فکر های هر روزه، از چای جوشیده ایستگاه لیوانی برای خودش می ریزد. بهرحال بهتر از هیچ بود. برهان پشت سرش وارد آشپزخانه می شود. _شوما چرا قربان؟ می گفتی ما می ریختیم واست. به لحن جالب و شوخش لبخند می زند می داند که اصلا اهل تعارف نیست و مردانه پیشنهاد می دهد. از زمانی که هر دو به این واحد آمده بودند چند سالی می گذشت دیگر با چم و خم هم آشنا بودند. درون روزهای سخت بیماری کنار او و خانواده اش بود. تمام این چند سال دوست و رفیقش بود…